سرگرمی 2



خب بالاخره کار فیلم برداری شروع شد اما من بخاطر مشغله کاری نتونستم روز اول و به گروه برسم اما از روز دوم مث یه مرد در خدمت گروه بودم . . .

قرار بود صبح  زود ساعت 5 برم دنبال کارگردان و بعدشم بقیه عوامل و بریم به اتفاق رشت . . .

کارگردان قبل اینکه بریم دنبال بقیه بهم گفت این آقای تصویر بردار ما یکی از بهترین تصویر بردارهای ایرانه و علاوه بر کلی منت که سر ما داره که اومده داره تصویر برداری میکنه چندین میلیون هم ازمون گرفته و من باید با تمام وجود هوای این نابغه سینمای ایران و داشته باشم تا بعدا اگر خودمم خواستم کاری بکنم ازش بتونم استفاده کنم . . .

من از همون برخورد اول سعی کردم یه جوری اوون همه نبوغ و استعدادو تو چشمای تصویر بردارمون ببینم اما هرچی تلاش کردم جز همون حماقتی که تو چشای همه میبینم چیز دیگه ای ندیدم . . .  با خودم گفتم باید صبر کرد و بهش فرصت داد تا خودش و تو کار نشون بده . . .

تو ماشین نشستیم و منو کارگردان همش بحث کاری میکنیم و بقیه هم که خوابن

کارگردان یه هو به من میگه سورن بزن کنار اینجا عجب ویوویی داره دلم میخواد حتما یه تیکه از این وییو تو فیلمم استفاده کنم بعدم به فیلم بردار میگه :

م *** جان لطفا بیدار شو یه پلان از این منظره و گوسفنداش برام بگیر من خیلی دلم میخواد ازش استفاده کنم . . .

فیلم بردار: اه  ولم کن بابا جون حالا تا شب زیاد از این منظره ها میبینیم الان میخوام بخوابم . . .

کارگردان : اااامممم خوب باشه هرجور تو راحتی

من آروم و یواش طوری که بقیه نشنون : ببینم تو . . .

کارگردان : هیششش آروم میدونم چی میخوای بگی اما میدونی چیه تو سینمایی نیستی این یارو رم نمیشناسی اون یه حرفهاییه . . عیبی نداره یواش یواش میای تو باغ و همه چی دستت میاد

من : آها خب باشه

برای صوبونه به پیشنهاد من توی  یه رستوران ( سلف سرویس )عالی توی اتوبان قزوین زدیم کنار

این تیکه رو برای این تعریف نمیکنم که پز بدم بگم تمام رستوران های اتوبان و بلدم یا هر چیزه دیگه . .  برای این دارم میگم که بدونی یه حرفه ای توی صنعت سینما چی صبونه میخوره . . .

حلیم + املت + تخم مرغ آب پز+ گوجه فرنگی و خیار شور +چایی نون و پنیرو حلوا ارده +   سالاد الویه در آخر هم هندوانه به عنوان دسر . . . ( باور کن هیچ گونه بزرگ نمایی در این قسمت صورت نگرفته )

حالا دیگه رسیدیم شهر رشت توی راه آقای حرفه ای چند تا تصویر گرفت که اگه از حق نخوام بگزرم باید بگم که خوب بود اما هنوزکامل موضوع دستم نیومده . . .

توی رشت میخوایم از یه ساختمون فیلم بگیریم . ..  بر خورد مردم دیدنیه انگار کلا ایناتو زندگیشون دوربین ندیدن حرکی رد میشه یه چیزی میگه و یه تیکه ای میندازه حتی ماشینا با دیدن دوربین وایمیسن و تماشا میکنن در عرض چند دقیقه گند میزنیم به ترافیک شهر تصویر بردار عصبیه آخه تا با خورشید و ساختمون زاویه مناسب و میگیره انواع و اقسام پلیس میاد وسط کادر و با سوالای مسخرشون کار و عقب میندازن اما من خوشحالم چون توی این هیر و ویر هرچی ایده میدم کارگردان تو ذوغم نمیزنه هیچ کلیم استقبال میکنه . . .

 

یه چیزی که توی تجربه اولم فهمیدم اینه که کلا این صنعت هم مثل باقی صنعت های ما داغونه و هرکی هرکیه و واسه همینه که ما یه فیلم مستند درست حسابی نداریم و تازه خوباش در حد روستاس و اینم تقصیر خودمونه نه کس دیگه . .

و فکر کنم ایران تنها جایی که وقتی کارگردان به نورپردازش میگه برو نورو واسه فیلم از موزه فلان جا حاضر کن نور پرداز با خونسردی بگه نه من خستم دیگه واسه امروزم بسه ، بزار واسه بعد اگرم خیلی دلت میخواد تصویر بگیری برو خودت وسایل و برام بیار تا من تنظیمش کنم !!!!

 این هم برای تمامی آدمای دست اندر کار فیلم امری طبیعیه و اصلا جای گله برای کارگردان وجود نداره  . .

اون وقت تو چه انتظاری داری ؟؟ میخوای فیلم چی از توش در بیاد ؟؟؟

یه نصیحت به اونایی که از کار فیلم تو ایران خبر ندارن و میخوان برن دنبالش : اگر پولو وقتتو بزاری بری دنبال گلد کوئست خیلی دستت جلوتره . . .

 

پی اس : چند روزه اهواز گیر افتادم البته نه برای فیلم برداری بلکه برای کار خودم . . .انقدر گرما خوردم که چند بار نزدیک بوده غش کنم اما تو این چند روز همش دارم با خودم فکر میکنم اجداد مردم این منطقه چی تو اینجا دیده بودن که اینجا اومدن ؟؟؟ فقط عشق و عاشقی میتونه باعث بشه آدم دست به چنین کاری بزنه . . .

پی اس 2 : دلتنگنم ، میتونم بگم که انقدر دلتنگم که بیشتر دارم تو خاطراتم زندگی میکنم تا واقعیت . . .